loading...
کمیاب فان
تبلیغات

http://up.sarayanmusic.ir/up/sarayanmusic/Documents/baner-sarayanmusic2.gif

مهدی بازدید : 105 دوشنبه 14 مرداد 1392 نظرات (0)

 

یک عکاس نجومی تصاویری ارائه داده با این موضوع که اگر سیارات منظومه شمسی را جایگزین ماه کنیم، آسمان چگونه به نظر خواهد رسید؟ «ران میلر» مدیر هنری سابق ناسا از حقه دیجیتالی برای تحمیل‌ طرح‌های عطارد، ونوس، مریخ، ژوپیتر، زحل، اورانوس و نپتون بر یک چشم‌انداز یکسان بهره برده است. در این طراحی‌های علمی فوق‌العاده، هر یک از سیارات در فاصله‌ای از زمین قرار دارند که ماه واقع شده است. در یکی از این تصاویر سیاره عظیم ژوپیتر که 11 برابر زمین است، بر آسمان سایه انداخته در حالی که مریخ تقریبا دو برابر اندازه ماه به نظر می‌رسد.

 

 

 http://up.kamyabfun.ir/up/kamyabfun1/Pictures/30.gif

مهدی بازدید : 115 دوشنبه 14 مرداد 1392 نظرات (0)
تری کالوسترت" پس از آنکه در سن 23 ماهگی مادرش تصادفا سیگار روشن را در اتاق خواب او جا گذاشت، او دچار90 درصد سوختگی شد و از یک مرگ حتمی نجات یافت...


  مدرسه یکی از وقایع مهم زندگی هر انسانی محسوب می شود و براستی نشانگر پایان چند سال کار و تلاش است و شاید یکی از مسیرهای مهم زندگی برای بسیاری از نوجوانان در همه دنیا باشد اما برای "تری کالورسبرت" 16 ساله جشن فارغ التحصیلی مدرسه بیشتر از همه مهم بود. تری روزهای مدرسه اش را پشت سر گذاشته و در ماه سپتامبر قدم به کالج خواهد گذاشت.

او نیز همانند دیگر نوجوانان حاضر در جشن کمی نگران بود اما در پایان اعلام کرد که اوقات بسیار خوبی را با دوستان و معلمانش گذرانده است.
بیش از 100 نفر در آن مهمانی بودند و تمام خانواده اش از جمله پدرش پائول 40 ساله و همسر پدرش "نیکی" 45 ساله و پدر بزرگ و مادربزرگش میک و مارگارت نیز برای حمایت از نوه شان حضور داشتند.
"تری کالوسترت" پس از آنکه در سن 23 ماهگی مادرش تصادفا سیگار روشن را در اتاق خواب او جا گذاشت، او دچار90 درصد سوختگی شد و از یک مرگ حتمی نجات یافت.
زمانی که  آتش نشان ها به صحنه حادثه رسیدند ، بدن تری را همانند یک "عروسک سوخته" دیدند. تنها بخشی از پوستش که توسط پوشک مرطوب محافظت شده بود از سوختگی در امان مانده بود.
پزشکان در واحد تخصص سوختگی هیچ امیدی به زنده ماندن تری نداشتند اما تو به طور معجزه آسایی به زندگی ادامه داد و تمام مو، بینی و پلک هایش را در این آتش سوزی عظیم از دست داد.
خانم "مینتر" که آن زمان 32 ساله بود آنچنان از احساس گناه شکنجه شده و ناراحت بود که تقریبا تمام تماس خود را با شوهر و دخترش قطع کرد. آن 2 سپس در مورد این واقعه بحث کردند و خانم مینتر گفت که تری او را بخشیده است.



تری اکنون با پدرش پائول و مادر خوانده اش نیکی زندگی می کند. خانم مینتر درست دو ماه بعد از حادثه خانواده را ترک کرد و تری از آن زمان متحمل به بیش از 50 عمل دردناک شده است.
این نوجوان که اکنون از یک کلاه گیس بلوند استفاده می کند همچنان برای بقیه زندگی اش نیازمند جراحی و پیوند پوست است. وضعیت این دختر قلب هزاران نفر را جریحه دار کرد و کمک های زیادی از سراسر دنیا به سوی او سرازیر شد.

مهدی بازدید : 57 دوشنبه 14 مرداد 1392 نظرات (1)

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانمون می گفت: املاها رو خودتون بنویسید چون من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده...
از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام که امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟ بیشتر هم به دریچه کولر شک داشتم!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
 

اعتراف میکنم موقعی که بچه بودم ، کارتون فوتبالیستها رو نشون میداد،منم که بدون استثنا عاشق تک تک پسرای تو کارتون بودم ، میرفتم لباسمو عوض میکردم ،یه لباس خوشگل و شیک میپوشیدم، که وقتی تو دوربین نگاه میکنن،منو ببینن عاشقم بشن!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
 

اعتراف می کنم دوم دبیرستان که بودم بعد از پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که برای روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان...؟17 ساله؟نام پدر....؟هستید؟
دیروز واکسن سرخک،سرخجه زدید؟
با تعجب گفت : بله!
آقا منم گفتم : "اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا 48 ساعت دیگه باعث بروز علائمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی"!
طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعدش با آمبولانس بردنش بیمارستان...
هنوزم عذاب وجدان دارم!!!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اون زمونا که از این نوشابه شیشه ای ها بود یه روز خواستم یه شیشه که اضافه اومده بود رو بذارم تو در یخچال دیدم بلنده و جا نمیشه.
درش آوردم یکمش رو خوردم دوباره گذاشتم، در کمال تعجب دیدم نه، بازم جا نمیشه!:|

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم دفعه اول که یه بز رو از نزدیک دیدم ، از ترس بهش سلام کردم و بعد فرار کردم!!!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم یه بار اتو کشیدن موهام یک ساعت طول کشید ، چون موهام بلند بودش ، بعد از کلی کیف کردن و احساس رضایت، نگاه کردم دیدم اتوی مو اصلاً توی برق نیست :(

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::


اعتراف می کنم موقعی که بچه بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه و بعدش که میومدم گریه میکردم به مامانم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::


اعتراف می کنم یکی از معضلات دوران بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشکاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم!کلی تلاش می کردم مثل اونا باشم موقع گریه کردن مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم که بازم جواب نمی داد

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::


اعتراف می کنم کوچیک که بودم تو سالن خونمون وقتی کسی نبود عینهو دیوونه ها شروع می کردم به رقصیدن... بعد یهویی یادم میومد که خدا داره نگاه می کنه! خجالت می کشیدم می رفتم یه گوشه می نشستم!

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف میکنم که بچه بودم دوست داشتم دندون پزشک بشم، یه بار تو بازی بزور خواهرمو خوابوندم و دندون لقشو با نخ کندم

 

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

 


اعتراف میکنم وقتی بچه بودم با داداشم توپ پلاستیکی رو که به زور واسم خریده بودن پاره کردیم ببینیم توش چه شکلیه &&&
 

 

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

 

 

 

اعتراف می کنم تا راهنمایی به سبقت میگفتم سرقت
اول راهنمایی که رفتم تازه فهمیدم این دوتا باهم فرق دارن
 

 

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

 

 

 

اعتراف می کنم با دوستم رفته بودیم رستوران که یه پسری که تازه غذاشو سفارش داده بود یک گاز از ساندویچش خورد رفت
من دوستم یه نگاهی به هم کردیم وحمله کردیم به غذای طرف در حال بلعیدن بودیم که آقا برگشت
نگو رفته موبایلشو بیرون جواب بده
دوباره یک نگاهی به هم کردیم و الفرار

 

 

 

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

 

فکر نکنم به اعتراف نیاز داشته باشم چون هر چی میشد مینداختن گردن من چه اعتراف می کردیم چه نمی کردیم تقصیر من بود ا
 

 

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

 

 

 

اعتراف میکنم بعد از سه سال برای اولین بار به آبی و قرمزه روی شیر دستشویی دانشگاه اعتماد کردم
با اینکه ۳ ساعت گذشته اما هنوز خیلی پشیمونم

 

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

اعتراف می کنم سال دوم دانشگاه بودم یه بار خیلی کلاسم دیر شده بود کرایه رو زودتر دادم به راننده بقیه ی پولی که بهم داد پاره بود
همزمان می خواستم بگم این پوله پاره ست عوضش کنید هم می خواستم بگم سر ورزنده پیاده میشم گفتم :
آقا ببخشید لطفن سر ورزنده منو پاره کنید

 

:::::::::::اعتراف های خنده دار::::::::::::

 

اعتراف می کنم اول دبستان که بودم زنگ تفریح که میشد از ترس اینکه آخر زنگ تفریح نتونم صفو پیدا کنم یکی از هم کلاسیامو نشون می کردم تا آخر زنگ تعقیبش می کردم که صفو پیدا کنم

 

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

 

اعتراف می کنم وقتی از خیابون رد میشم اسم تابلو مغازه هارو می خونم اگه تو ماشینم باشم
سعی میکنم همرو بخونم اگه نشه یه جورایی وجدان درد میگیرم اَصَن یه وضعی!!!
این عادتو از بچگی دارم چون معلم کلاس اول دبستانمون گفته بود تابلوی مغازه هارو تیتر روزنامه هارو بخونین تا روخونیتون قوی بشه دیگه این مونده تو سرم

 

:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::

 

اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم


محسن بازدید : 58 دوشنبه 14 مرداد 1392 نظرات (0)

از گل ها به محض دریافت یا خریداری مراقبت نمایید. برگهای اضافی آنان، گل ها و برگهای صدمه دیده آنان، ساقه های فرعی اضافی آنان را جدا نمایید و آنان را در یک گلدان تمیز و پرشده با آب ولرم قرار دهید.

آب داخل گلدان را روزانه با آب ولرم عوض نمایید. داخل گلدان را نيز با آب و سرکه یا ماده ضد عفونی کننده طبیعی بشوييد. برای طولانی کردن عمر گل ها از انواع مختلف غذاهای مخصوص گل و گياهان موجود در بازار و یا گل فروشی ها استفاده نمایید. دستورالعملی که بر روی بسته مکمل نوشته شده را بخوانید و مطابق آن عمل نمایید. استفاده نا صحیح از مکمل های غذایی گل ها موجب آسيب دیدن گل ها و پلاسیده شدن زودرس آنان می شود.

استفاده از اين مکمل ها برای طولانی کردن عمر گلها لازم است زیرا آنان مواد معدنی مورد نياز گياه را به آن می رسانند، از رشد باکتری هايی که منجر به مسدود شدن ساقه گياه می شوند جلوگيری می کنند و موجب رسيدن آب از ساقه به گل می شوند، جوانه ها و غنچه ها را شکوفا می نمایند و موجب شادابی گل ها می گردند. بعد از هر بار تعویض آب یک پیمانه از غذای مخصوص گلها را به آب جدید اضافه نمایید.

گرده افشانی بعضی از گلها مانند گل سوسن می تواند سبب ایجاد لکه برروی لباس و مبلمان شود ، به همین دلیل قبل از اینکه آن را با گل های دیگر در داخل گلدان قرار دهید، نرینگی آن را با دستمال به آرامی پا ک نمایید. این کار را باید هرچند روز یک بار انجام دهید.

کمیاب فان

 بهترین گلدان برای گل ها

گلدان های شیشه ای بهترین گلدان برای گلها هستند زیرا کیفیت آب در این گلدانها به بهترین نحوه ممکن ثابت نگه داشته می شود و بهتر قابل به کنترل می باشد از سوی دیگر گلدانهای شیشه ای به علت دارا بودن سطح صاف و صیقلی خود بهتر و آسان تر قابل تمیز شدن می باشند البته بعلت استفاده از آن لوله کشی در پر کردن گلدان امکان رسوب املاح در جداره گلدانها موجود است این رسوب را با شتشوی گلدان با سرکه می توانید از بین ببرید.

اگر گلها را در گلدان فلزی قرار داده اید مکمل غذایی گلها را به آب نیافزایید زیرا در این صورت گلدان فلزی با مکمل غذایی ترکیب شده و آب گلدان اسیدی می شود و به گلها آسیب وارد خواهد شد.

گلدانها را پس از استفاده با آب گرم و سرکه و یا مواد ضد عفونی کننده طبیعی ضدعفونی نمایید.

برش مکرر ساقه ها

برای کوتاه کردن ساقه ها از چاقو و قیچی تیز استفاده نمایید. هر سه تا چهار روز يکبار، ساقه های گل ها را از انتهای ساقه به اندازه یک بند انگشت به طور مورب کوتاه کنيد. ساقه های خشک شده و چوبین را به اندازه 5 تا 10 سانتی متر و به طور مورب کوتاه نمایید. برش مورب موجب می شود تا ساقه آب و مواد معدنی را به بالاترين ميزان به برگها و گل ها برساند برای این کار از يک چاقوی تيز، يا قيچی باغبانی استفاده نمایید. در هنگام کوتاه کردن ساقه ها مواظب باشید که به ساقه گل آسیب و یا فشار وارد ننمایید ساقه آسيب دیده قادر به جذب آب نیست . قسمتهای آسیب دیده دسته گل را دور بریزید.

شرایط محل قرار دادن گلدان گل

گلدان گل را در محيط خنک قرار دهيد. دمای مناسب برای نگهداری بيشتر گل ها در حدود بیست درجه است.

گلدان را در محلی قرار دهید که به طور مستقيم در معرض تابش نور خورشيد قرار نگیرد.

گلدان گل را دور از گرما و یا سرمای شديد قرار دهید.

گلدان گل را دور از وسایل گرمازا مانند شوفاژ و غیره قرار دهید .

گلدان گل را در بالای تلويزيون و وسایل الکتریکی ای که اشعه های گرم از آنان ساطع می شود قرار ندهيد این وسایل در حین استفاده از خود گرما تولید می نمایند و گرمای تولید شده توسط این وسايل آبرسانی به گلها را مختل می نماید.

گلدان گل را دور از وزش باد قرار دهید.

 

گلدان گل را دور از سبد میوه و سبزیها قرار دهید. ميوه ها، سبزیها و مواد فاسد شده و یا رسیده از خود گاز اتيلن ساطع می نمایند و این گاز موجب پژمرده شدن زودرس گلها می شود.

 شرایط قابل توجه دیگر در نگهداری از گلها

ساقه گل ها باید همواره در مقدار کافی و لازم آب قرار داشته باشند.

ساقه گل ها را هرگز به طور کامل کال ننماید و همه برگهای آن را جدا نکنید.

بعضی از گلها نسبت به بی آبی حتی برای فاصله زمانی کوتاه نیز بسیار حساس می باشند.

اول ساقه گل ها را به طور مورب با زاویه 45 درجه ببرید و سپس آنها را در گلدان آب قرار دهید.

در نزدیکی گلدان گل از سیگار کشیدن خودداری نمایید زیرا دود موجب ساطع شدن گاز اتیلن و پژمردگی گلها می گردد.

گلدان گل را در محل با رطوبت زیاد قرار ندهید.

بزرگی گلدان گلها باید مناسب بزرگی دسته گل باشد طوری که گلها به هم فشرده نشوند.

گلدان را پس از استفاده با مواد ضد عفونی کننده طبیعی ضد عفونی نمایید.

گل ها را در گلدان با آب کافی و لازم قرار دهید 15 سانتی متر آب روزانه در گلدان به طور معمول کافی است.

 

اگر گلها در هنگام دریافت یا خریداری پژمرده یا سرمازده بنظر می رسند به اندازه 5 سانتی متر ساقه آنها را کوتاه نمایید و آنها را به مدت سه ساعت در لابلای کاغذروزنامه مرطوب در یک محل خنک قرار دهید تا آب را به خود جذب نمایند.

 خرافات در مورد نگهداری از گل ها!

*قرار دادن یک سکه مسی در آب گلدان!

*ریختن مشروب در آب گلدان!

*ریختن نمک در آب گلدان!

*شکستن ساقه گلها!

*ایجاد شکاف در ساقه گلها!

*له کردن ساقه ها!

*پختن ساقه ها!

 

*گذاشتن ساقه ها در آب جوش !

 

 

محسن بازدید : 87 دوشنبه 14 مرداد 1392 نظرات (0)

دختران آسیب پذیرترند

پس از شکل گیری یک رابطه عاطفی و صمیمانه، دختران بنابر بر فطرت شان، سریعا دل می بندند و سوار بر اسب شاهزاده اینترنتی خود شده و رویا به رویا خیالِ زندگی می بافند؛ درحالی که پسرانِ این دنیایِ مجازی، تابلوی ورود ممنوعی با رنگِ آتشینِ قرمز بر زمینه قلب خود می آویزند و اجازه ورود عشق را به آن نمی دهند چه برسد که خیالِ ازدواج کنند. بی گمان دروازه قلبِ پاره پاره این عاشقانِ مجازی، بر روی هزاران دختر باز است و ندای سودایی عشق سر می دهد.

تخلیه غریزه جنسی و برون ریزی هیجان، تنها هدف وعده های دروغین (ازدواج) پسری است که دختران را می فریبد و بعد از کامجویی های بوالهوسانه خویش، رهایشان کرده و فراموششان می کنند! و اینجاست که دختران می مانند و حوض شان!

واقعیت هایی که پنهان می شوند

پروفایل های مجازی، هویت های جعلی و نامشخص و ارتباطات غیر واقعی این فضا؛ باعث می شود اسرار و واقعیت های زندگی و خصوصیات واقعی افراد زیر نقابی خوش رنگ و دلنواز پنهان شود. نقاب ها چون همدیگر را نمی بینند، طوری خود را به یکدیگر معرفی می کنند که از نظر طرف مقابل دوست داشتنی ترین باشند! نگاه های تنها محصور شده به یک صفحه نمادینِ زیبا و نگارش هایی که حرف دل می زند و تصویر فردی با شخصیت، مسئولیت پذیر، با فرهنگ و... در ذهن حک و طراحی می کند، عجب ایده آلِ دست نیافتنی می سازد. این تصاویر زیبا، علاقه ایجاد می کند و وابستگی دمار از روزگار در می آورد، یک دل نه صد دل، نقاب ها را شیدا و عاشق می کند.

اما علاقه بوجود آمده برپایه ی یک شناخت غیرواقعی، هرگز تضمین کننده ازدواج موفق نیست. چه بسا دو دولداده عاشقِ غافل از همه جا، زمانی که در جهنم خودساخته، می سوزند و می سازند متوجه حقایق افشا شده می شوند، درست زمانی که شاید راه برگشتنی هرگز نداشته باشند؛ و اینجاست که حلاوت عشق مجازی، کام شان را زهر می کند!

با گذشت زمان کوتاهی، درست آن زمانی که آتش عشق شان فروکش می کند و زندگی روال عادی خود را پیش می گیرد آزار دهنده شان شروع می شود: "پیش از من با چند نفر دیگر چت کرده، یا با آنها هم رابطه داشته، نوع رابطه چه بوده، نکند الان که کنار من نیست و..."

دام هایی که گرفتار می کنند

دختری در یک آشنایی اینترنتی، دل در گرو پسری ناشناس می دهد و در هوای عشق وعاشقی سر از ناکجا آباد در می آورد؛ همان مثال معروف عبرت آموزی است که باید همچون چماق سنگینی بر سر آدمک درون جوان فرود بیاید تا بداند در این فضا، همیشه قلبش را در گنجینه ای هزار قفل حبس کند واجازه بلندپروازی و دلدادگی به آن ندهد. افتادن در دام سوداگران آدم فروش، سوء استفاده های جنسی، کلاه برداری ها و... بخشی از سوءاستفاده های اینترنتی از دختران و پسران جوانی است که در نگاه اول با شیرین ترین سخن دلباخته اند و به کمترین بها، جوانی شان را به تاراج گذاشته اند؛ و اینجاست که آبرویی نمانده و پشیمانی ره به جایی نمی برد!

اعتمادی که همیشه بوی سوءظن دارد

اگر چرخ روزگار به مراد دلِ عاشق و معشوق دنیای مجازی بچرخد؛ اطمینان می کنند و پای سفره عقد می نشینند. اما با گذشت زمان کوتاهی، درست آن زمانی که آتش عشق شان فروکش می کند و زندگی روال عادی خود را پیش می گیرد آزار دهنده شان شروع می شود: "پیش از من با چند نفر دیگر چت کرده، یا با آنها هم رابطه داشته، نوع رابطه چه بوده، نکند الان که کنار من نیست و..."؛ و اینجاست که زندانی از شک ها و تردیدها می سازند و زندانبانِ زندانی می شوند، جیمزبان می شوند و به دنبال حقایقی می روند که شاید هرگز اتفاق نیفتاده و نمی افتد!

وفایی که شاید، هرگز یافت نشود

 

عادت به اینترنت و فضای اتاق های چت رومش، همچون ماده مخدری است که باید در زمان مشخصی در پیِ رگ چشم ودل و گوش کاربرش تزریق شود. عادتی که شاید منافات دو صد چندانی با پیوند مقدسی چون ازدواج دارد. پایبندی و محدود کردن خود به یک نفر و قطع ارتباط با دوستان متعدد اینترنتی کار حضرت فیل است؛ و اینجاست که وفا رنگی ندارد و دلهره وجود دلبر دیگری، رخت آسایش می شوید و یا این که سایه خیانت بر زندگی می افکند!

شما سیندرلا نیستید!

جوانی که دچار افسانه سیندرلا می شود و می گوید: "مرگ برای همسایه است"، "من زرنگتر از آنم که فریب بخورم، خوب تحقیق می کنم و بعد عاشق می شوم"، " شاید برخلاف دیگران، من یکی از موفق ترین ازدواج های اینترنتی را داشته باشم" و...

تنها در سرابی پیش می رود که همیشه دسترسی ممکن ها محال است و خواهد بود. ازدواج های موفقی در قالب روابط این چنینی، بسیار کمیاب و اتفاقی و شاید هزاران در یکی است؛ واینجاست که عقل سلیم حکم می کند مهمترین واقعه زندگی خود را جدی بگیرید و اتفاق و شانس را تنها معیار تصمیم خود قرار ندهید.

مواظب باشید نسوزید!

 

اگرچه دنیای مجازی، استاد ایجاد روابط کاذب است و آشنایی های اینترنتی آن، به مثابه آتش زیر خاکستری می ماند که هر لحظه احتمال آن می رود آتش آن روشن شده و زندگی ای را در کام خود بسوزاند؛ اما گاهی جوان دل به گرو کسی می دهد و عاشق می شود!!... اینجاست که باید بین وابستگی کاذب و عشق حقیقی، تفاوت قائل شد. اگر قصد آشنایی برای ازدواج است باید رابطه ها هدفمند شود و پای خانواده ها به میان آید.

محسن بازدید : 255 دوشنبه 14 مرداد 1392 نظرات (0)

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.

 

دختر لبخندی زد و گفت ممنونم

 

تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..

 

حال دختر خوب نبود..

 

نیاز فوری به قلب داشت..

 

از پسر خبری نبود..

 

دختر با خودش میگفت :

 

میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..

 

ولی این بود اون حرفات..

 

حتی برای دیدنم هم نیومدی…

 

شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم..

 

آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

 

چشمانش را باز کرد..

 

دکتر بالای سرش بود.

 

به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟

 

دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.

 

شما باید استراحت کنید..

 

درضمن این نامه برای شماست..!

 

دختر نامه رو برداشت.

 

اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد.

 

بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

 

سلام عزیزم.

 

الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.

 

از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم

 

میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..

 

پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..

 

امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.

 

(عاشقتم تا بینهایت)

 

دختر نمیتوانست باور کند..

 

اون این کارو کرده بود..

 

اون قلبشو به دختر داده بود..

 

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..

 

و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…!

مدیر سایت بازدید : 64 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

اگرشمادرحال حمل قران باشید

شیطان دچار درد شدید در سر میشود

 

و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند

 

و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود..

 

و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟

 

و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید

 

این پیام را به دیگران منتقل کنید ،

 

شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟

 

فریب شیطان را نخور!!!!!

محسن بازدید : 42 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

مسئولان شرکت هواپیمایی دولتی ترکیه (turk hava yollari-THY) در ادامه اعمال محدودیت ها درباره نحوه پوشش و آرایش مهمانداران هواپیمایی دولتی ترکیه، زدن تتو بر بخش های قابل رویت بدن و نیز زدن ماتیک های قرمز و صورتی و کبود را برای مهمانداران زن ممنوع کرد. ترکیه در بخشنامه جدید مدیران شرکت هواپیمایی دولتی ترکیه آمده است که آرایش های زرق و برق دار و زدن رژ قرمز، صورتی و کبود برای مهمانداران زن ممنوع اعلام می شود.

 

در بخشنامه جدید آمده است :" آرایش های زرق و برق دار ممنوع است. در آرایش باید از رنگ های ملایم استفاده شود و رنگ های جیغ و آرایش های زرق و برق دار نباشد. گذاشتن کلاه گیس ممنوع است و موها باید با رنگ های طبیعی باشد. علاوه بر رنگ قرمز رژ های به رنگ کبود و صورتی نیز نباید استفاده شود و موها نباید روی گوش ها را بگیرد و گوش ها باید مشخص باشد."

پیشتر نیز مسئولان شرکت هواپیمایی ترکیه درباره رنگ موی زنان مهماندار بخشنامه های جدیدی صادر کرده بودند؛ از جمله رنگ موی قرمز را برای مهمانداران این شرکت ممنوع اعلام کرده بودند.

 

همچنین در بخشنامه جدیدی که که از سوی مدیران شرکت هواپیمایی ترکیه آمده است داشتن " تتو " در بخش های قابل رویت بدن برای مهمانداران زن و مرد ممنوع اعلام شده است و طبق این بخشنامه از این پس در مراحل استخدامی داشتن تتو در بخش های قابل رویت بدن ، مانع پذیرش مهمانداران در مراحل استخدامی خواهد بود. محدودیت های اعمال شده درباره نحوه پوشش و آرایش مهمانداران شرکت هواپیمایی ترکیه در سال گذشته یکی از سوژه های خبرساز در رسانه های این کشور به ویژه رسانه های منتقد بوده است و منتقدان مدیران شرکت هواپیمایی ترکیه را به اعمال استانداردهای اسلامی در پوشش مهمانداران متهم کرده اند.

اخیرا نیز پوشش جدید مهمانداران شرکت هواپیمایی ترکیه جنجال گسترده ای در سطح رسانه های این کشور داشته است.

محسن بازدید : 59 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

هیچ کس نیست که نداند راز موفقیت در فعالیت اقتصادی، تمرکز روی نیاز مخاطب است، بااین حال تنها بعضی ها هستند که درست به هدف می زنند.

شکوه السادات هاشمی یکی از کسانی است که نامش میان زنان موفق ایران ثبت شده و شما همین جای مطلب باید بپرسید : «چرا؟» که پاسخش می شود این : او تلاش کرد مشکل بزرگش را حل کند و از آنجایی که این مشکل برای تمام زنان جهان وجود دارد، تبدیل به یکی از ثروتمندترین زنان ایران شد. حالا باید بپرسید:« چطوری؟!» و ... سوسسسسسسسسسسسسسسسسسک!

به همین راحتی!

بیشتر زنان از سوسک می ترسند در حد مرگ. شکوه السادات هاشمی از همین نقطه ضعف استفاده کرد و به ثروت رسید. داستانش را بخوانید و یاد بگیرید تا با دقت روی اطرافتان و البته اطرافیان، حتی در دشوارترین شرایط اقتصادی هم می توانید به موفقیت برسید.

آشنایی با بازار کار

۳۱،۴۱سالم بود که یک آگهی دیدم و جذب آن شدم. آموزشگاه اقتصاد ایران در میدان فردوسی، به مناسبت تاسیس اش اعلام کرده بود که دفترداری، حسابداری، منشی گری و تایپ فارسی و لاتین را رایگان درس می دهد. این اطلاعیه بهانه ای شد که من به آنجا بروم و این دوره ها را ببینم. البته در یادگیری آن دوره ها زیاد موفق نبودم ولی با این حال گواهینامه اش را گرفتم. این دورانی بود که پدر کم کم داشت موقعیتش ضعیف می شد و شرایط سختی برای خانواده به وجود می آمد. نزدیک خانه ما یک نمایندگی ایران ناسیونال وجود داشت که در سال ۶۴ تاسیس شده بود. آقایی به نام محمدرضا کلانتری، آن موقع قطعات پیکان را تولید می کرد.

من با درخواست از وی و کمکش، در جایی مشغول به کار شدم. سال ۹۴ بود. یادم هست روز اول مهر بغض کرده بودم وقتی می دیدم بچه ها به مدرسه می روند و من باید سرکار بروم. رفتن من به سرکار، مقارن با روز اول مهر شده بود. نزدیک به ۲ ماه در تعمیرگاه شماره ۸۱ ایران ناسیونال، در خیابان هفده شهریور شمالی فعلی کار کردم. از آنجا که بیرون آمدم فقط یک روز بیکار بودم. زنگ زدم به جایی و گفتم آیا شما «کاردکس من» می خواهید؟ کاردکس من کسی بود که موجودی های لوازم یدکی را در برگه هایی وارد و خروجی ها را خارج می کرد. ۳،۴ سال هم در جای جدید کار کردم و همزمان با آن درس هم می خواندم. کلاس هفتم بودم که ۵،۶ تا تجدید آوردم و شوکه شدم. مگر می شد من تجدید آورده باشم؟ تجدیدهایم به این دلیل بود که مادرم می گفت باید همه کارها را انجام بدهم و بعد کتاب یا درس بخوانم. خانواده ما هم خانواده شلوغی شده بود. ۲زن پدرم با هم زندگی می کردند و مدام با هم درگیری داشتند. بعدتر پدرم صلاح دید که آنها را از هم جدا کند.

کمیاب فان

نگهداری از ۶ بچه

روزها کار می کردم و شب ها درس می خواندم. در کلاس دهم همان بلای کلاس هفتم سرم آمد و بعد دوباره به خودم آمدم و تا دیپلم همه درس ها ، به خصوص درس های ریاضی نمره هایم بالا بود. در سال ۵۴ در همان محیط کار با آقایی آشنا شدم و ازدواج کردم. ماجرای ازدواج ما هم طولانی است. وی قبل از آن ازدواج کرده و دو بچه داشت. به سفارش پدرم، قرار بود من آن بچه ها را قبول نکنم اما در یک مقطع دیدم لازم است و قبول کردم. ۲ بچه شوهرم داشت و ۴ بچه هم خودم به دنیا آوردم. در همین شرایط هم هر سال در دانشگاه شرکت می کردم و قبول هم می شدم اما خانواده موافقت نمی کردند. زندگی ادامه داشت تا سال ۷۳ که مقطع دیگری از زندگی ام شروع شد.

حمله سوسک ها به ساختمان

من اصولا زن بی نظمی نبودم که زندگی ام را کثیف اداره کنم، اما ساختمان ما یک ساختمان قدیمی در حوالی نارمک بود که سوسک زیادی داشت چون این ساختمان همجوار با یک حمام عمومی و رودخانه بود. مانده بودیم چه کار کنیم که این سوسک ها از بین بروند. اعضای خانواده با هم فکر می کردیم و با همسایه ها بررسی می کردیم، اما نمی شد. کتاب ها را بررسی و از سوسک کش های مختلف استفاده می کردیم اما مشکل حل نمی شد.

کشف فرمول سوسک کش

به نظرم عوامل زیادی در موفقیت آدم ها تاثیر می گذارد. این نیست که بگوییم، اگر یک نفر خلاق و مبتکر باشد، حتما موفق می شود. خلاقیت هم مسئله خیلی مهمی است اما تنها عامل نیست و عوامل مهمی در این مسئله دخیل هستند. یکی از آنها عوامل روانی و انسانی آن است که آدم ها خالص باشند. وقتی آدم ها روح خود را درگیر دروغ، سخن چینی، خیانت، بدجنسی، بدذاتی، غیبت و ... نکنند و درون شان خالص باشد، خداوند به آنها پاداش هایی می دهد و آنها را به راه های خوبی راهنمایی می کند. اول دنبال ماده ای بودم که سوسک های خانه خودمان از بین برود. از هرچه که استفاده می کردیم، سوسک ها از بین نمی رفتند. ساکنان ساختمان ما از لحاظ مالی قوی نبودند با این حال حاضر شدیم کل ساختمان را یکی، دو بار سم پاشی کنیم. ساختمان یکی، دو روز بوی گند سم می داد ولی بعد از این یکی، دو روز، باز سر وکله سوسک ها پیدا می شد. در ذهنم بود که باید کاری انجام دهم و به صورت اتفاقی و با آزمون و خطا به ترکیبی رسیدم که سوسک ها را نابود می کرد. نه، بهتر است بگویم ترکیب من سوسک ها را امحا می کرد.

من هم مثل ادیسون

خیلی از کارهایی که بشر انجام داده از سر اتفاق است. بشر به صورت اتفاقی آتش را کشف کرد، ادیسون از سر اتفاق لامپ را ساخت. من هم از سر نیاز به فرمول خمیر سوسک رسیدم. شکل رسیدن به فرمول هم جالب بود. وقتی قورمه سبزی درست می کنید، یک نفر در آن آبغوره می ریزد، یکی آبلیمو، دیگری اسفناج هم استفاده می کند و هرکس مطابق با ذائقه و سلیقه اش قورمه سبزی را درست می کند. یک نفر هم هست که می گوید چطور می شود از همه اینها استفاده کنم. او تن نمی دهد به اینکه کاری را که همه انجام داده اند، انجام بدهد. اگر کسی به مزه معمول و متداول قورمه سبزی تن ندهد، به قورمه سبزی خیلی خوشمزه تری می رسد.

ثبت اختراع

یکی، دو سال طول کشید تا توانستم تاییدیه بگیرم؛ گواهی نوآوری از سازمان پژوهش های علمی و صنعتی و گواهی غیر سمی بودن فرمول. در آن گواهی نوشته شده بود: «این خمیر بدون استفاده از سموم ساخته شده و برای انسان هم هیچ مسمومیتی ندارد.» من موفق شده بودم این خمیر را ثبت اختراع کنم. از همان اول اسمش را امحا ثبت کرده بودم چون یک بار استفاده از این خمیر باعث می شود که سوسک محو شود و حتی جنازه اش هم توی محیط نیفتد. این از مزیت های آن است چون از جنازه سوسک پروتئین مضری آزاد می شود. سوسک ها وقتی خمیر ما را می خورند یک حالت تشنگی به آنها دست می دهد و می روند توی راه آب ها و از بین می روند. اسم امحا یک اسم با مسما و خوب بود. وقتی رفتم لوگو را طراحی کنم، به آقایی که آن را طراحی می کرد، گفتم: این لوگو را خیلی خوب طراحی کن، چون این اسم یک روزی اسم خیلی مهمی در ایران می شود.

ماجرای عرضه و تقاضا

وقتی آن ماده را درست کردم و دیدم سوسک های خانه ام از بین رفت، نگفتم این خمیر مال خودم باشد. مدام این خمیر را می ساختم و به در و همسایه می دادم. به شاگردان کلاس صبحگاهی و معلم های مدرسه ای که کار می کردم هم دادم. هر کس می گفت خانه ام سوسک دارد، می گفتم من یک ماده درست کردم که سوسک ها را از بین می برد. یک شب در خانه مان صحبت شد، همسرم گفت می توانید با بچه های تیم کوهنوردی جمع شوید و این را در قوطی بریزید و بفروشید اما من همین طور درست می کردم و به متقاضیان می دادم تا اینکه تقاضا آنقدر زیاد شد که من به این نتیجه رسیدم که باید سفارش بگیرم و تولید کنم.

وام برای توسعه

آن موقع سازمان پژوهش ها به کسانی که این گواهینامه را می گرفتند وام می داد. صندوق توسعه تکنولوژی به مخترعین، مبتکرین و مکتشفین وام می داد و من هم این وام را گرفتم. البته وامی که برای من ۲۱ میلیون تصویب شده بود، شد ۴میلیون. یک وام دیگر گرفتم با عنوان « طرح اعطای کمک های فنی و تکنولوژی» از وزارت صنایع که همیشه دعای شان می کنم. بدون بهره و بدون هیچ اذیت و آزاری این وام را به من دادند و من با قسط اول این وام توانستم در فیروزکوه سوله بخرم و کارم را گسترش بدهم.

خدا مرا دوست دارد

با وجود آنکه به من توصیه شده بود که شرکت نزنم، شرکت زدم و با همسرم شریک شدم اما بعدا مشکلاتی به وجود آمد. نزدیک بود دوباره صفر شوم اما خدایی که جایزه را به من داده بود، دوباره به من کمک کرد. دوباره از پستوی دفترم شروع کردم و البته این دفعه پول داشتم. رفتم یک همزن خمیر نانوایی خریدم و آنجا شروع به کار کردم. لطف خدا به من این بود که آن موقع که اسم را ثبت می کردم، این اسم را به نام شرکت نکرده بودم.

وقتی که به وزارت بهداشت می رفتم که مجوز بگیرم، نوشت: «حسب ارائه مدارک و محصول توسط شکوه السادات هاشمی، چون از سموم استفاده نشد، مشمول اخذ مجوزهای بهداشتی نیست.» در بحبوحه مشکلات ما، وزارت بهداشت گفته بود که باید پروانه ساخت بگیرید و معلوم شده بود که این سوسک کش چقدر کارایی دارد. ما توانسته بودیم سوسک های همه جا را ریشه کن کنیم. دیده بودند کم کم داریم سوسک زندان ها، اداره ها، اداره های دولتی، بهزیستی ها که نمی توانستند معلولان را تکان بدهند و همین طور زندان ها را ریشه کن می کنیم، بنابراین گفتند باید مجوز بگیرید و مجوز را به کسی می دادند که اسم فرمول به نام او بود، یعنی شکوه السادات. در آذر سال ۸۱ یک شرکت تازه به نام «توره شیمی پارس» تاسیس کردم و دوباره بلند شدم. الان حدود ۵۰ پرسنل دارم. اول در ناحیه صنعتی حاجی آباد بودم و بعد در شهرک صنعتی ایوانکی یک کارخانه را خریدم و الان آنجا کار می کنم. کارخانه خوبی است. همه چیز را هم مکانیزه کردم.

فرآیند تولید خانگی

در خانه یک لگن داشتم که جنس آن از روی بود و توی آن لباس ۸ نفر را می شستم و با همه این کارها و مسئولیت ها که داشتم در همین لگن خمیر امحا درست می کردم و توی تیوپ های آکواریوم می ریختم و با دم باریک ته آن را می بستم و توی پلاستیک هایی که از پله های نوروز خان می خریدم، می ریختم. بروشور هایی هم درست می کردیم و کنار این خمیر ها می گذاشتیم. البته آن موقع دیگر در خانواده هم به من کمک می شد و آنها هم در پیشرفت کار تاثیر داشتند. من نمی خواهم بی انصاف باشم و بگویم همه کارها را خودم می کردم.

تبلیغات


کمیابhttp://up.sarayanmusic.ir/up/sarayanmusic/Documents/baner-sarayanmusic2.gif

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 227
  • کل نظرات : 24
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 245
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 284
  • بازدید ماه : 562
  • بازدید سال : 1,497
  • بازدید کلی : 68,311
  • کدهای اختصاصی

    دریافت کد آمارگیر سایت