loading...
کمیاب فان
تبلیغات

http://up.sarayanmusic.ir/up/sarayanmusic/Documents/baner-sarayanmusic2.gif

محسن بازدید : 60 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

هیچ کس نیست که نداند راز موفقیت در فعالیت اقتصادی، تمرکز روی نیاز مخاطب است، بااین حال تنها بعضی ها هستند که درست به هدف می زنند.

شکوه السادات هاشمی یکی از کسانی است که نامش میان زنان موفق ایران ثبت شده و شما همین جای مطلب باید بپرسید : «چرا؟» که پاسخش می شود این : او تلاش کرد مشکل بزرگش را حل کند و از آنجایی که این مشکل برای تمام زنان جهان وجود دارد، تبدیل به یکی از ثروتمندترین زنان ایران شد. حالا باید بپرسید:« چطوری؟!» و ... سوسسسسسسسسسسسسسسسسسک!

به همین راحتی!

بیشتر زنان از سوسک می ترسند در حد مرگ. شکوه السادات هاشمی از همین نقطه ضعف استفاده کرد و به ثروت رسید. داستانش را بخوانید و یاد بگیرید تا با دقت روی اطرافتان و البته اطرافیان، حتی در دشوارترین شرایط اقتصادی هم می توانید به موفقیت برسید.

آشنایی با بازار کار

۳۱،۴۱سالم بود که یک آگهی دیدم و جذب آن شدم. آموزشگاه اقتصاد ایران در میدان فردوسی، به مناسبت تاسیس اش اعلام کرده بود که دفترداری، حسابداری، منشی گری و تایپ فارسی و لاتین را رایگان درس می دهد. این اطلاعیه بهانه ای شد که من به آنجا بروم و این دوره ها را ببینم. البته در یادگیری آن دوره ها زیاد موفق نبودم ولی با این حال گواهینامه اش را گرفتم. این دورانی بود که پدر کم کم داشت موقعیتش ضعیف می شد و شرایط سختی برای خانواده به وجود می آمد. نزدیک خانه ما یک نمایندگی ایران ناسیونال وجود داشت که در سال ۶۴ تاسیس شده بود. آقایی به نام محمدرضا کلانتری، آن موقع قطعات پیکان را تولید می کرد.

من با درخواست از وی و کمکش، در جایی مشغول به کار شدم. سال ۹۴ بود. یادم هست روز اول مهر بغض کرده بودم وقتی می دیدم بچه ها به مدرسه می روند و من باید سرکار بروم. رفتن من به سرکار، مقارن با روز اول مهر شده بود. نزدیک به ۲ ماه در تعمیرگاه شماره ۸۱ ایران ناسیونال، در خیابان هفده شهریور شمالی فعلی کار کردم. از آنجا که بیرون آمدم فقط یک روز بیکار بودم. زنگ زدم به جایی و گفتم آیا شما «کاردکس من» می خواهید؟ کاردکس من کسی بود که موجودی های لوازم یدکی را در برگه هایی وارد و خروجی ها را خارج می کرد. ۳،۴ سال هم در جای جدید کار کردم و همزمان با آن درس هم می خواندم. کلاس هفتم بودم که ۵،۶ تا تجدید آوردم و شوکه شدم. مگر می شد من تجدید آورده باشم؟ تجدیدهایم به این دلیل بود که مادرم می گفت باید همه کارها را انجام بدهم و بعد کتاب یا درس بخوانم. خانواده ما هم خانواده شلوغی شده بود. ۲زن پدرم با هم زندگی می کردند و مدام با هم درگیری داشتند. بعدتر پدرم صلاح دید که آنها را از هم جدا کند.

کمیاب فان

نگهداری از ۶ بچه

روزها کار می کردم و شب ها درس می خواندم. در کلاس دهم همان بلای کلاس هفتم سرم آمد و بعد دوباره به خودم آمدم و تا دیپلم همه درس ها ، به خصوص درس های ریاضی نمره هایم بالا بود. در سال ۵۴ در همان محیط کار با آقایی آشنا شدم و ازدواج کردم. ماجرای ازدواج ما هم طولانی است. وی قبل از آن ازدواج کرده و دو بچه داشت. به سفارش پدرم، قرار بود من آن بچه ها را قبول نکنم اما در یک مقطع دیدم لازم است و قبول کردم. ۲ بچه شوهرم داشت و ۴ بچه هم خودم به دنیا آوردم. در همین شرایط هم هر سال در دانشگاه شرکت می کردم و قبول هم می شدم اما خانواده موافقت نمی کردند. زندگی ادامه داشت تا سال ۷۳ که مقطع دیگری از زندگی ام شروع شد.

حمله سوسک ها به ساختمان

من اصولا زن بی نظمی نبودم که زندگی ام را کثیف اداره کنم، اما ساختمان ما یک ساختمان قدیمی در حوالی نارمک بود که سوسک زیادی داشت چون این ساختمان همجوار با یک حمام عمومی و رودخانه بود. مانده بودیم چه کار کنیم که این سوسک ها از بین بروند. اعضای خانواده با هم فکر می کردیم و با همسایه ها بررسی می کردیم، اما نمی شد. کتاب ها را بررسی و از سوسک کش های مختلف استفاده می کردیم اما مشکل حل نمی شد.

کشف فرمول سوسک کش

به نظرم عوامل زیادی در موفقیت آدم ها تاثیر می گذارد. این نیست که بگوییم، اگر یک نفر خلاق و مبتکر باشد، حتما موفق می شود. خلاقیت هم مسئله خیلی مهمی است اما تنها عامل نیست و عوامل مهمی در این مسئله دخیل هستند. یکی از آنها عوامل روانی و انسانی آن است که آدم ها خالص باشند. وقتی آدم ها روح خود را درگیر دروغ، سخن چینی، خیانت، بدجنسی، بدذاتی، غیبت و ... نکنند و درون شان خالص باشد، خداوند به آنها پاداش هایی می دهد و آنها را به راه های خوبی راهنمایی می کند. اول دنبال ماده ای بودم که سوسک های خانه خودمان از بین برود. از هرچه که استفاده می کردیم، سوسک ها از بین نمی رفتند. ساکنان ساختمان ما از لحاظ مالی قوی نبودند با این حال حاضر شدیم کل ساختمان را یکی، دو بار سم پاشی کنیم. ساختمان یکی، دو روز بوی گند سم می داد ولی بعد از این یکی، دو روز، باز سر وکله سوسک ها پیدا می شد. در ذهنم بود که باید کاری انجام دهم و به صورت اتفاقی و با آزمون و خطا به ترکیبی رسیدم که سوسک ها را نابود می کرد. نه، بهتر است بگویم ترکیب من سوسک ها را امحا می کرد.

من هم مثل ادیسون

خیلی از کارهایی که بشر انجام داده از سر اتفاق است. بشر به صورت اتفاقی آتش را کشف کرد، ادیسون از سر اتفاق لامپ را ساخت. من هم از سر نیاز به فرمول خمیر سوسک رسیدم. شکل رسیدن به فرمول هم جالب بود. وقتی قورمه سبزی درست می کنید، یک نفر در آن آبغوره می ریزد، یکی آبلیمو، دیگری اسفناج هم استفاده می کند و هرکس مطابق با ذائقه و سلیقه اش قورمه سبزی را درست می کند. یک نفر هم هست که می گوید چطور می شود از همه اینها استفاده کنم. او تن نمی دهد به اینکه کاری را که همه انجام داده اند، انجام بدهد. اگر کسی به مزه معمول و متداول قورمه سبزی تن ندهد، به قورمه سبزی خیلی خوشمزه تری می رسد.

ثبت اختراع

یکی، دو سال طول کشید تا توانستم تاییدیه بگیرم؛ گواهی نوآوری از سازمان پژوهش های علمی و صنعتی و گواهی غیر سمی بودن فرمول. در آن گواهی نوشته شده بود: «این خمیر بدون استفاده از سموم ساخته شده و برای انسان هم هیچ مسمومیتی ندارد.» من موفق شده بودم این خمیر را ثبت اختراع کنم. از همان اول اسمش را امحا ثبت کرده بودم چون یک بار استفاده از این خمیر باعث می شود که سوسک محو شود و حتی جنازه اش هم توی محیط نیفتد. این از مزیت های آن است چون از جنازه سوسک پروتئین مضری آزاد می شود. سوسک ها وقتی خمیر ما را می خورند یک حالت تشنگی به آنها دست می دهد و می روند توی راه آب ها و از بین می روند. اسم امحا یک اسم با مسما و خوب بود. وقتی رفتم لوگو را طراحی کنم، به آقایی که آن را طراحی می کرد، گفتم: این لوگو را خیلی خوب طراحی کن، چون این اسم یک روزی اسم خیلی مهمی در ایران می شود.

ماجرای عرضه و تقاضا

وقتی آن ماده را درست کردم و دیدم سوسک های خانه ام از بین رفت، نگفتم این خمیر مال خودم باشد. مدام این خمیر را می ساختم و به در و همسایه می دادم. به شاگردان کلاس صبحگاهی و معلم های مدرسه ای که کار می کردم هم دادم. هر کس می گفت خانه ام سوسک دارد، می گفتم من یک ماده درست کردم که سوسک ها را از بین می برد. یک شب در خانه مان صحبت شد، همسرم گفت می توانید با بچه های تیم کوهنوردی جمع شوید و این را در قوطی بریزید و بفروشید اما من همین طور درست می کردم و به متقاضیان می دادم تا اینکه تقاضا آنقدر زیاد شد که من به این نتیجه رسیدم که باید سفارش بگیرم و تولید کنم.

وام برای توسعه

آن موقع سازمان پژوهش ها به کسانی که این گواهینامه را می گرفتند وام می داد. صندوق توسعه تکنولوژی به مخترعین، مبتکرین و مکتشفین وام می داد و من هم این وام را گرفتم. البته وامی که برای من ۲۱ میلیون تصویب شده بود، شد ۴میلیون. یک وام دیگر گرفتم با عنوان « طرح اعطای کمک های فنی و تکنولوژی» از وزارت صنایع که همیشه دعای شان می کنم. بدون بهره و بدون هیچ اذیت و آزاری این وام را به من دادند و من با قسط اول این وام توانستم در فیروزکوه سوله بخرم و کارم را گسترش بدهم.

خدا مرا دوست دارد

با وجود آنکه به من توصیه شده بود که شرکت نزنم، شرکت زدم و با همسرم شریک شدم اما بعدا مشکلاتی به وجود آمد. نزدیک بود دوباره صفر شوم اما خدایی که جایزه را به من داده بود، دوباره به من کمک کرد. دوباره از پستوی دفترم شروع کردم و البته این دفعه پول داشتم. رفتم یک همزن خمیر نانوایی خریدم و آنجا شروع به کار کردم. لطف خدا به من این بود که آن موقع که اسم را ثبت می کردم، این اسم را به نام شرکت نکرده بودم.

وقتی که به وزارت بهداشت می رفتم که مجوز بگیرم، نوشت: «حسب ارائه مدارک و محصول توسط شکوه السادات هاشمی، چون از سموم استفاده نشد، مشمول اخذ مجوزهای بهداشتی نیست.» در بحبوحه مشکلات ما، وزارت بهداشت گفته بود که باید پروانه ساخت بگیرید و معلوم شده بود که این سوسک کش چقدر کارایی دارد. ما توانسته بودیم سوسک های همه جا را ریشه کن کنیم. دیده بودند کم کم داریم سوسک زندان ها، اداره ها، اداره های دولتی، بهزیستی ها که نمی توانستند معلولان را تکان بدهند و همین طور زندان ها را ریشه کن می کنیم، بنابراین گفتند باید مجوز بگیرید و مجوز را به کسی می دادند که اسم فرمول به نام او بود، یعنی شکوه السادات. در آذر سال ۸۱ یک شرکت تازه به نام «توره شیمی پارس» تاسیس کردم و دوباره بلند شدم. الان حدود ۵۰ پرسنل دارم. اول در ناحیه صنعتی حاجی آباد بودم و بعد در شهرک صنعتی ایوانکی یک کارخانه را خریدم و الان آنجا کار می کنم. کارخانه خوبی است. همه چیز را هم مکانیزه کردم.

فرآیند تولید خانگی

در خانه یک لگن داشتم که جنس آن از روی بود و توی آن لباس ۸ نفر را می شستم و با همه این کارها و مسئولیت ها که داشتم در همین لگن خمیر امحا درست می کردم و توی تیوپ های آکواریوم می ریختم و با دم باریک ته آن را می بستم و توی پلاستیک هایی که از پله های نوروز خان می خریدم، می ریختم. بروشور هایی هم درست می کردیم و کنار این خمیر ها می گذاشتیم. البته آن موقع دیگر در خانواده هم به من کمک می شد و آنها هم در پیشرفت کار تاثیر داشتند. من نمی خواهم بی انصاف باشم و بگویم همه کارها را خودم می کردم.

محسن بازدید : 108 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

نامه: عکس هایی از حضور یک دختر جوان در ورزشگاه آزادی منتشر شده است. هر از گاهی عکس هایی از حضور دختران در ورزشگاه ها منتشر می شود که برخی شان نیز ساختگی است.

این بار نیز عکس هایی از یک دختر جوان در فضای مجازی منتشر شده که ادعا شده مربوط به دیدار استقلال و الهلال است. بررسی عکس ها نشان می دهد که فوتوشاپ نیستند و وی توانسته با استتار جالب، خود را به داخل ورزشگاه برساند.

 کمیاب فانکمیاب فان

محسن بازدید : 128 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

آتش که گرفت خشک و تر میسوزند

در هنگام وقوع بدبختی همه سهیم هستند

در مواردی به کار میره که افراد بیگناه هم چوب کار مقصرین رو میخورند

ریشه :

قبل از مغولها چون گماشتگان سلطان سنجر سلجوقی بر طوایف غز فشار زیادی وارد آوردند، کار به جایی رسید که غزها شورش کردند و به خراسان و اطراف کرمان حمله کردند تا سلطان سنجر، اسیر و امام محمد یحیی شهید گردید و وارثان غز در کرمان جور و ستم را از حد گذرانیدند.

«در چنین موقعیتی مجدالدین کوهبنانی دفع مضرت غز را چاره این ندید جز این که از امیر آنان که در آن وقت سرگردان ولایات بود، یعنی ملک دینار غز دعوت کند تا او به کرمان بیاید و از خرابی باز دارد. بیست و دوم رمضان 581 هجری بود که سپاهیان ملک دینار از طریق دیه اریز به کوبنان رسید. ملک دینار هم که از گرد بیابان سوزان کوبنان تشنه و خسته درآمد و مادر بچه ها را در نیشابور نهاده بود به مجرد ورود به کاخ سلجوقی او را به خطبه فرمود و در حکم خود در آورد.

ملک دینار پس از چند سال که جای پای خود را مستحکم کرد، اول کارش آن بود که اولاد مجاهد کوبنانی را – هرچند که خودشان را را دعوت کرده بودند – از میان برداشت. آنگاه به نواحی گرمسیر پرداخت. سپس قصد قلعه منوجان کرد، قلعه آن را به رسوایی تمام بگشاد و فتحی مشتمل و احراق و شکنجه و اهراق دم ادعای روی نمود.

در همین لشکر کشی قلعه «گوَر» که امروز «حوَر» خوانده میشود به آتش کشید و چون مردم کرمان این بیچارگی ها را در نتیجه دعوت مجاهدالدین کوبنانی از ملک دینار میدانستند همه نفرینها را متوجه کوبنان و خاندان مجاهد میکردند. و اتفاقا شاعر خوش ذوق هم در همین احوال و هنگام سوختن قلعه و آبادی «گوَر» گفته است:

از آتش کوبنان «گوَر میسوزد .......................... آتش که گرفته خشک و تر میسوزد

محسن بازدید : 69 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند

همان ها که برای همه لبخند دارند

همان ها که همیشه هستند،

برای همه هستند

آدمهای ساده را

باید مثل یک تابلوی نقاشی

ساعتها تماشا کرد

عمرشان کوتاهاست

بسکه هر کسی از راه می رسد

یا ازشان سوء استفاده می کند یا

زمینشان میزند

یا درس ساده نبودن بهشان می دهد

آدم های ساده را دوست دارم

بوی ناب “آدم” میدهند

ساده که میشوی

همه چیز خوب میشود

خودت

غمت

مشکلت

غصه ات

هوای شهرت

آدمهای اطرافت

حتی دشمنت

یک آدم ساده که باشی

برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست

که قیمت تویوتا لندکروز چند است

فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد

مهم نیست

نیاوران کجاست

شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه

کدام حوالی اند

رستوران چینی ها

گرانترین غذایش چیست

ساده که باشی

همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود

همیشه لبخند بر لب داری

بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی

زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی

آدم برفی که درست میکنی

شال گردنت را به او میبخشی

ساده که باشی

همین که بدانی بربری و لواش چند است

کفایت میکند

نیازی به غذای چینی نیست

آبگوشت هم خوب است

آدمهای ساده را دوست دارم

بوی ناب آدم میدهند

محسن بازدید : 68 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

محققان دانشگاه کالیفرنیا در پژوهش جدید خود دریافته اند که برخلاف تصور پیشین،عشق می تواند دوام زیادی داشته باشد.

محققان مغز ۱۷ داوطلب را که بیشتر آنها در دهه ۵۰ سالگی قرار داشته و بطور میانگین حدود ۲۱ سال بود که ازدواج کرده بودند، در زمان مشاهده تصویر همسرانشان اسکن کردند.نتایج به دست آمده کاملا متفاوت با نظر روانشناسانی بوده که به گفته آنها، احساس عشق شدید تنها حدود ۱۸ ماه و در بهترین حالت سه سال طول خواهد کشید.

محققان دریافتند که مغز زنان و مردان عشاق میانسال همان فعالیتی را نشان داده که مغز عشاق جوان با تجربه هفت ماه ارتباط نشان می دادند.

اگرچه تنها یک تفاوت میان این دو گروه وجود داشت. در میان عاشقان میانسال، مناطق مغزی مرتبط با اضطراب دیگر فعال نبوده بلکه مناطق مرتبط با آرامش از بیشترین فعالیت برخوردار بودند.

گفته می شود که ازدواجهای شاد بر اساس ارتباط خوب، ارزشهای مشترک، حمایت محکم از اقوام و دوستان، شادی، کودکی باثبات، گفت و گوهای منصفانه و اراده سخت و …هستند.

این در حالیست که دکتر مارسل زنتر از دانشگاه ژنو در بررسی ۴۷۰ مطالعه انجام شده در مورد سازگاری دریافت که هیچ ترکیب خاصی از صفات شخصی وجود نداشته که منجر به قرار گرفتن فرد در یک رابطه عاشقانه پایدار شود بجز یک استثنا که آن قابلیت حفظ تصورات مثبت است.

محسن بازدید : 59 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

1. راز عشق در تواضع است .

این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.

بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.

میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،

تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت

آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.

2. راز عشق در احترام متقابل است.

احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند .

اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است ،

با احترام به نظریاتش گوش کن .

احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد .

3. راز عشق در این است که

به یکدیگر سخت نگیرید .

عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است .

4. راز عشق در این است که

هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات را

خوشحال کند ،

کاری مثل دادن هدیه ای کوچک ،تحسین ،

لبخندی از روی محبت .

نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد.

5. راز عشق در این است که

رابطه تان را مانند یک باغ ، با محبت تزئین کنید .

بذر علاقه ها و عقیده های تازه را

بکار که زیبایی بروید .

ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد ، مبادا

غنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود .

برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند فباید به آن

مثل هنر خلاقانه نگاه کرد .

6. راز عشق در خوش مشربی است .

شوخی با دیگران را فراموش نکن ، در ضمن

مراقب شوخی هایت هم باش .

شوخی نا پسند نکن . شوخی باید از روی حسن

نیت باشد ،نه نیشدار .

7. راز عشق در این است که

حقیقت اصلی عشق ، یعنی تفکر را از یاد نبری .

آیا یک رابطه دراز مدت ، مهم تر از اختلافات

کوچک و زود گذر نیست ؟

کمیاب فان

8. راز عشق در این است که

مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی ،

و صبر کنی تا خون سردی را دوباره به دست آوری .

با این که احساس جلوه الهام است ، اما شخص

عصبانی نمی تواند چیز ها را با وضوح درک کند .

قلبت را آرام کن .

تنها به این وسیله است که می توانی چیز ها

را آنگونه که هستند ، در یابی .

9. راز عشق در این است که

طرف مقابلت را تحسین کنی .

هر گز با فرض این که خودش این چیز ها را

می داند ،از تحسین غافل نشو .

مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیت

بگویی : دوستت دارم .

گر چه احساسات بشری به قدمت نسل بشر

است ، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند .

10. راز عشق در این است که

در سکوت دست یکدیگر را بگیرید .

کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید .

11. راز عشق در توجه کردن به لحن صدا است

برای تقویت گیرایی صدا ، باید آنرا از قلب برآورید ،

سپس رهایش کنید تا بلند بشود وبه سمت پیشانی برود

تار های صوتی را آرام و رها نگه دار .

اگر احساسات قلبی ات را به وسیله صدا بیان کنی ،آن

صدا باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد .

12. راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی ،

زیرا چشم ها پنجره های روح هستند .

اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی ،

مثل آن است که

پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی

و به خانه گرما و جذابیت ببخشی.

13. راز عشق دراین است که

از یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید ،

زیرانقص همواره جزء لا ینفک انسان است

ذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کن

که شما را به یکدیگر نزدیک تر میکند

نه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد .

14. راز عشق در این است که

حس تملک را از خود دور کنی .

در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود .

شریک زندگی ات را با طناب نیاز مبند .

گیاه هنگامی رشد میکند که آزادانه از هوا و نور آفتاب

استفاده کند.

مهدی بازدید : 53 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

بر اساس برخی از روایات، اولین فردی که روزه گرفت، خود حضرت آدم(ع) بود. روایت در این باره چنین می گوید: «إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِیَ فِی بَطْنِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَى ذُرِّیَّتِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِی یَأْکُلُونَهُ بِاللَّیْلِ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ کَانَ عَلَى آدَمَ (ع)…»؛ هنگامی که حضرت آدم(ع) از میوه درخت ممنوعه خورد، آن میوه سی روز در شکمش باقی ماند. پس از آن بود که خداوند بر حضرت آدم و نسل او سی روز‏ گرسنگی و تشنگی را واجب نمود. و اگر در شب چیزی می خورند تفضلی است از جانب پروردگار.

این روایت تصریح دارد به این که اولین فردی که در تاریخ بشر روزه گرفت، خود حضرت آدم(ع) بود و تاریخ وجوب روزه بازگشت به خلقت آدم می کند. اما طبق برخی از روایات، اولین شخصی که از پیروان پیامبر(ص) و از مسلمانان روزه گرفت، امام علی(ع) بود: «…قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ (ص) بِمَکَّةَ إِذْ وَرَدَ عَلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ طَوِیلُ الْقَامَةِ عَظِیمُ الْهَامَةِ مُحْتَزِمٌ بِکِسَاءٍ وَ مُلْتَحِفٌ بِعَبَاءٍ قُطْوَانِیٍّ قَدْ تَنَکَّبَ قَوْساً لَهُ وَ کِنَانَةً فَقَالَ لِلنَّبِیِّ (ص) یَا مُحَمَّدُ أَیْنَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ قَلْبِکَ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ (ص) بُکَاءً شَدِیداً حَتَّى ابْتَلَّتْ وَجْنَتَاهُ مِنْ دُمُوعِهِ وَ أَلْصَقَ خَدَّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ وَثَبَ کَالْمُنْفَلِتِ مِنْ عِقَالِهِ وَ أَخَذَ بِقَائِمَةِ الْمِنْبَرِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ سَطَحَ الْأَرْضَ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ سَیِّدِ کُلِّ أَبْیَضَ وَ أَسْوَد وَ أَوَّلُ مَنْ صَامَ وَ زَکَى وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ حَمَلَ الرَّایَتَیْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حُنَیْنَ ثُمَّ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ قَالَ فَغَابَ الْأَعْرَابِیُّ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَبِی سَعِیدٍ یَا أَخَا جُهَیْنَةَ هَلْ عَرَفْتَ مَنْ کَانَ یُخَاطِبُنِی فِی ابْنِ عَمِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب…»؛

ابو سعید خدری می گوید: با رسول خدا در مکه بودم که مردی اعرابی بلند قامت… وارد شد، گفت ای محمد …. پیامبر(ص) گریه ای شدیدی کرد به گونه ای که اشک بر صورت حضرت جاری شد…. بعد از فرمود ای اعرابی…. اولین کسی که روزه گرفت، زکات داد، صدقه داد، به سوی دو قبله نماز خواند، دوبار بیعت نمود، دوبار مهاجرت کرد…. پسرعمویم علی بن ابیطالب(ع) بود.

منبع:کمیاب

گردآوری: کمیاب فان

محسن بازدید : 48 جمعه 11 مرداد 1392 نظرات (0)

فروردین:

نحرک داشته باشید و گرنه احساس تنبلی و چاقی به سراغتان خواهد آمد. شاید بخواهید به قایق سوار یبروید و یا اینکه با دوستانتان به پارک بروید. ماموریت های کاریتان را تمام کنید و پیش بروید.

 

اردیبهشت:

امروز خیلی بی قرارید. باید تمام روز، شب و حتی فردا را کار کنید. این مساله باعث می شود مرداد ماهتان خیلی طولانی باشد. کارتان را خیلی خوب انجام می دهید و الان وقت آن رسیده که یک دستور غذایی جدید را امتحان کنید. هم اتاقی هایتان و یا خانواده تان از غذای جدیدتان خیلی لذت خواهند برد.

 

خرداد:

اگر فقط بنشینید و به فکر فرو بروید بالاخره یک نفر را عصبانی خواهید کرد. سعی کنید خودتان را جمع و جور کنید. از آنجایی که این ماه را از دست داده اید هیچ چیز سر مرتب نیست.

 

تیر:

استراحت کنید و برای خودتان تعادل ایجاد کنید. اگر کمی مدیتیشن کنید خواهید دید که در درونتان ویژگی خیلی خاصی دارید. اظطراب ها و جروبحث ها را کنار بگذارید و به آنچه که برای زندگیتان بهتر است توجه کنید.

 

مرداد:

باید امروز برای آنچه که دارید شکرگذار باشید. این میدان جنگ در زندگیتان ادامه خواهد داشت، مگر اینکه یاد بگیرید که عاشق آنچه باشید که دارید. هیچ چیز غیر ممکنی و نشدنی در زندگی وجود ندارد.

 

شهریور:

جروبحث ها امروز نتیجه ی خوبی نخواهند داشت. دچار سوء تفاهم  خواهید شد و همچنین کلی  سخنان ناروا خواهید شنید و ذهنتان درگیر خواهد شد. از اینکه همیشه شما را مقصر بدانند خسته شده اید، شاید بهتر است که فقط به بیرون بزنید. سریعا بیرون برویذ و کمی قدم بزنید.

 

مهر:

امروز باید کمی تنفس ذهنی داشته باشید. این تابستان به سختی کار کرده اید و هیچ تعطیلاتی نداشته اید. با انجام دادن کاری متفاوت در کار و خانواده تان  سعی کنید در موقعیتتان تغییری ایجاد کنید. تغییر همیشه خوب و لازم است.

 

آبان:

مراقب باشید که آنچه که دارید برای خودتان حفظ کنید. شما  سلامتی و ثروت و همچنین یک شغل دارید که اینها در دنیای امروز چیزهای مهمی هستند. سعی کنید پولتان را در کارهای متقلبانه سرمایه گذاری نکنید که این کارها اصلا عاقبت خوبی نخواهند داشت و اگر زرنگ نباشید قطعا خواهید باخت.

 

آذر:

پولی که درآوردهخ اید را در حساب بانکیتان ذخیره کنید. نگذارید کسی آنرا از شما بگیرد. شاید بخواهید کمی سرمایه گذاری کنید، ولی این کار را نکنید. به شغلتان بچسبید و نگرش بهتری داشته باشید.

 

دی:

امروز کار زیادی دارید که انجام بدهید و سلامتیتان یکی از مسایلی است که باید مراقبش باشید. با کناره گیری کردن وبی تفاوت بودن، از جرو بحث دوری کنید.امروز با بحث کردن درمورد مسایل سخت، هیچ چیزی به دست نخواهید آورد.

 

بهمن:

امروز کمی برنامه ریزی داشته باشید و مرتب باشید. اگر در زندگیتان اموالی دارید که از آنها استفاده نمی برید، حتما از شرشان خلاص شوید. امروز باید از جروبحث دوری کنید و اصلا حسود نباشید. مراقب باشید که در اداره کسی را نرنجانید.

 

اسفند :

امروز شاید بخواهید به فروشگاه بروید و چیزی لطیف و جالب برای خودتان بخرید. مشکلی ندارد، فقط باید مراقب پولهایتان باشید و عاقلانه آنرا خرج کنید. به بادی که در درختان می وزد گوش کنید. ببینید که چقدر فوق العاده است.

محسن بازدید : 79 جمعه 11 مرداد 1392 نظرات (0)

عروس عادی:

با اجازه بزرگترها بله ........ (اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه)

 

عروس لوس:

بع..........له

 

ادامه ........

 

عروس زیادی مؤدب:

با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ،

مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ...

(این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن)...!

 

عروس خارج رفته:

با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ... اُ یس

 

عروس خجالتی:

اوهوم

 

عروس قلدر:

به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره....

( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)

 

عروس هنرمند:

با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی،

مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش،

مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری می پذیرم که به پای این اتلوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش.........

 

عروس داش مشتی:

با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام.......

 

عروس فمنیست:

يعني چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال می پرسن ! ...

یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین ...

محسن بازدید : 89 جمعه 11 مرداد 1392 نظرات (0)

ابتدا یک حفره یا چاله کوچکی به اندازه 6یا 5 سانتیمتر حفر می کنند .قطراین حفره کوچک نیز 3 تا 4 سانتیمتر است .قبل از شروع همه افراد به هر تعدای که هستند بایستی مقداری پول آهنی تهیه کنند . (همه به یک مقدارثابت) .

فاصله ای معین را مشخص می کنند معمولا 4 متر. همه پول ها را به یک نفر می دهند و همه پول ها را به طرف چاله پرتاب می کند هر مقدار از پول ها که درون چاله ریخت به فرد تعلق می گیرد .

بعد با سنگی که در دست دارد یکی از پول ها که توسط گروه مشخص می شود را نشانه گیری می کند و اگر فقط به آن پول برخورد کند صاحب آن پول می شود .این کار را تمام اعضای گروه با بقیه پولهایی که می ماند انجام می دهند تا زمانی که پولها تمام شود .برنده فردی است که پول بیشتری تصاحب کرده است .

منبع:دهکده ایران

گرد آورنده:کمیاب فان

تبلیغات


کمیابhttp://up.sarayanmusic.ir/up/sarayanmusic/Documents/baner-sarayanmusic2.gif

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 227
  • کل نظرات : 24
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 32
  • بازدید امروز : 112
  • باردید دیروز : 491
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 642
  • بازدید ماه : 920
  • بازدید سال : 1,855
  • بازدید کلی : 68,669
  • کدهای اختصاصی

    دریافت کد آمارگیر سایت